رای اولی بودیم. اولین سالی که قانون گذاشتن که فقط با شناسنامه عکس دار میشه رای داد. گیر دادم که شناسنامه م رو عکس دار کنید، میخوام رای بدم (طبعا مورد تمسخر هم قرار گرفتم) . هنوزم هربار که شناسنامه م رو باز میکنم و چشمم به اون جغد توش میفته، لبخند میزنم...
یادمه شب انتخابات دور هم جمع بودیم، تولد مامان بود و ماکان. آخر وقت بود تقریبا، به زور مامان رو برداشتیم بردیم برای اولین بار رای بده! چقدر هم ناز کرد و غر زد...
یادمه وقتی نتایج رو اعلام کردن هی اون عدد رای ها رو میخوندم و پیش خودم خرسند و مفتخر بود که منم جزو این عددِ هستم. اگه من رای نمیدادم الان این عدد یکی کمتر بود مثلا! قشنگ شنگول بودم واسه خودم...
هرچی دختر تو مدرسه مون بود که اسم دوست پسرش رضا بود (چه اکتیو بودن ملت، یا ما خیلی چلمن بودیم شاید)، به رضا زواره ای رای دادن. طفلک چه رایی جمع کرد!
دوم خردادمون مبارک احتمالا
هنوز که هنوزه جاش درد میکنه، ولی حسش خوبه
No comments:
Post a Comment