نمیشه که هم تا لنگ بعد از ظهر بخوابی، هم بعدش بخوای صبحونه مفصل بخوری (2:30 pm!) و خبرها رو زیر و رو کنی و همه جا سرک بکشی که کجا چه خبره، هم به کارهای تمدید بیمه و کارت ماشین برسی، هم دریا بری (بدجوری هوس کردم) هم فرمهای دانشگاه رو پیدا کنی و پرینت کنی (پر کردن پیشکش!)... تازه جارو کردن و مرتب کردن خونه رو بیخیال شدم دیگه از بس که امیدی ندارم. وقتی که مثل آدم زود نمیخوابی و زود بیدار نمیشی، اینجوری میشه. به هیچ کاری نمیرسی مثل من.
قاعدتا (راستی رهبر القاعده رو هم کشتن بالاخره) باید اولویت بندی کنی در همچین شرایطی و اولویت با انجام کارهای ماشینه، نیست که من دایما چرت میزنم در حال رانندگی، خیلی مهمه که زودتر بیمه ش رو درست کنم. البته دروغ چرا، میخواستم کلا بپیچونم و برم دریا، ولی دیگه یه کم دیر بود. اینه که تصمیم گرفتم مثل یک آدم عاقل و بالغ مسوولیت پذیر (چندتا کار سخت باهم آخه؟!) فعلا خدمت بیمه برسم تا تعطیل نشدن، بعدش هم خدمت دانشگاه.
آنچه رشته در چنته این کالج بود که ممکن بود یه جورایی شرایط پذیرشش به من بخوره، انتخاب کردم، میترسم آخرش باز از یه چیز بی ربطی سر دربیارم و یه اشتباه دیگه به اشتباهات مفصل زندگیم اضافه بشه. چند وقت پیش یکی ازم پرسید چی دوست داری؟ جواب خاصی نداشتم، گفتم عکاسی فکر کنم. بعد گفت خوب توی چه چیزی خوب هستی؟ جواب این دیگه فکر کردن نداشت : "اشتباه کردن". واقعا تو این یه کار دیگه حرفه ای شدم. توقع نداشتین که بهش بگم عمده استعدادم در زمینه وبگردی و حاضر جوابی های نوشتاریه؟ یا مثلا پیدا کردن چیزایی که بقیه دنبالشون میگردن!( ونه چیزی که خودم گم کردم!)
پ.ن. یه رشته خفنی هم هست به اسم Advanced Wines and Beverage Management Program
فکر کنم همین خوبه
No comments:
Post a Comment