Tuesday, February 18, 2014

3535. اگر A آنگاه B

مدرسه که میرفتم عاشق ریاضی بودم. ارتباطات منطقیش من رو ذوق زده میکرد. عاشق ادبیات هم بودم، پیدا کردن ارتباط بین کلمات و درآوردن معنای پنهان در متن و از همه مهمتر بازی با کلمات و کشف آرایه های ادبی لذت بخش بود. دبیرستان بچه های ریاضی باید دوتا درس زیست هم پاس میکردن. خوب یادمه که برخلاف غرولند اکثر بچه ها، من خیلی دوستش داشتم (غیر از زیست گیاهی البته!). هیچ وقت فکر نکردم "حفظ کردنی" ه، به نظرم خیلی ملموس و مرتبط بود.
الانم دوباره دارم این ارتباطات رو در علوم پزشکی کشف میکنم و لذت میبرم. جمعه که توی بیمارستان اطلاعات جسته و گریخته مریض رو برای استادم توضیح میدادم و اونم هی میپرسید خوب این ینی چی؟ چه ربطی به اون داره؟ چه ربطی به این داره؟ و اینجوری قطعات پازل رو ریخت جلوم. نیم ساعتی سرم باهاشون گرم بود و هر چندخطی که میخوندم و یه ربطی بین مطالب پیدا میکردم سعی میکردم خونسرد باشم و به لبخند زدن کفایت کنم، و البته برق چشمهام از دید استاد تیزبینم دور نموند و هر چند دقیقه یه بار میگفت "جالبه، نه؟".
 بعد از 5 هفته پر استرس، اون روز یکی از بهترین روزهای بیمارستان بود. وقتی که با دست پر رفتم پیش استاد سخت گیر و دقیق و تونستم با درست کنار هم گذاشتن چیزهایی که توی کلاسهای مختلف شنیده بودم (هنوز وقت نشده بود درست بخونمشون) لبخند رضایتش رو کسب کنم. گفت " افتادی توی راه درست، نذار استرس جلوت رو بگیره. میدونی داری چیکار میکنی، همینجوری ادامه بده، با آرامش". در یونیفرمم نمیگنجیدم در اون لحظه...
الان دارم پاتولوژی میخونم و باز هم این ارتباطات منطقی داره من رو به عرش میبره.
پ.ن. این استاده نفس همه مون رو گرفته اساسی، ولی درعوض لذت کشف کردن رو بهمون داد. همون هفته دوم هم گفت "میدونم خیلیاتون ناراحتین از این وضع، ولی همینه که هست. من ازتون کار میخوام و بهتون فشار میارم. چند سال دیگه من توی یکی از این تختها خوابیدم و شماها پرستار من خواهید بود. میخوام خیالم راحت باشه که کارتون رو بلدین. چهارسال درس نمیخونید که شیش ماه بعد از فارغ التحصیلی سر یه اشتباه اجازه کارتون رو از دست بدین. من نمیذارم."
خداییش این استدلالش در اوج عصبانیت و خستگیم جایی برای حرف باقی نذاشت.

2 comments:

پاسپارتو said...

چقدر خوب بود این نوشته، من هم خیلی ریاضی و ادبیات دوست داشتم، اما این دسته بندی حفظی و غیرحفظی برام خیلی پررنگ بود، ولی کم کم ازش فاصله گرفتم. چه نگاه خوبی داشتی و چقدر خوب که هنوز هم این نگاه رو داری.
همیشه موفق باشی :)

Joker said...

مرسی :)
و مرسی که نظرت رو نوشتی