Friday, March 16, 2012

3078. عید اومد نیومد داره


اومدم خونه خودمون واز شدت بیخوابی در شُرُف نابودی قرار دارم تقریبا. خوشبختانه در طول روز اذیت نشدم و عادی بود اوضاعم.
این آخرین جمعه امسال بود، که البته دیگه جمعه ها مهم نیستن اینجا و احتمالا عیدها هم خیلی مهم نخواهند بود. بعد چون با کریسمس و ژانویه هم خیلی ارتباط برقرار نمیکنیم، کلا گم میشیم در چرخه های تغییر سال و هیچ وقت واقعا "عید" نخواهیم داشت. اینم از ماجراها و تبعات مهاجرته بالاخره. امسال سفره هفت سینی نخواهیم داشت به احتمال خیلی زیاد، تخم مرغی درست نمیکنم و سبزه هم نذاشتم. سال تحویل هم که حدود یک نصف شبه و مانی خوابه و سه شنبه هم که سرِکاره.
طبعا طبق سنت دیرینه من سال تحویل رو بیدارم، سالهاست که با جدیت هرسال بیدار میمونم حتما (اغلب تنها!)، ترجیحا یه چیز نو هم میپوشم (حتی اگه شده لباس خواب مثلا). اینم یه وسواسه شاید، ولی خوب دوست دارم دیگه.
پارسال هم که سال تحویل حدود 4 صبح بود و همه تهران خونه ما بودیم ولی فقط من بیدار بودم، آن لاین توی فیس بوک سال رو تحویل کردیم (نواز میگه برای همین معتاد شدی!) بعد میگن چقدر هی نشستی توی دنیای مجازی! خوب اقلا اونجا با چهارتا آدم تنهای پر و پخش دیگه دور هم هستیم و بیدار... و روز عید هم بابا هی گیر داد که چقدر میخوابین و زود بیدار شین و آخرش اعصاب من رو خورد کرد روز اول سالی (عادت دارم دیگه، همیشه روز اول عید یه بحثی و غرولُندی پیش میومد). خوب طبعا به نظر من بیدار بودن موقع سال تحویل مهمتر از زود بیدار شدن روز عیده. خدا ازشون نگذره که دیگه توپ نمیزنن سالهای ساله، هیشکی انگیزه بیدار موندن نداره.
کاش امسال هم بچه ها آنلاین باشن.

کاش امشب دیگه بخوابم درست و حسابی



No comments: