Monday, April 22, 2013

3290.


رفتم دكتر دانشگاه براي تست سل (هرسال بايد تست بديم). بهش ميگم حالا كه تا اينجا اومدم قربون دستت يه ديازپامي لورازپامي چيزي بنويس برام، تا دندونام خورد نشدن از اين همه فشار فك. ميگه نميشه، اين داروها خيلي قوي هستن، به اين راحتي نميشه بديم!
اين جهان أولي ها هم ديگه شورش رو درآوردن. دو تا دونه هم نداد براي همين دوشب آخر اقلا !
بأي د وي، آناتومي افتادم به سلامتي. همونطور كه ميبینید خرابكاريهاي من را پاياني نيست. فكر ميكردم از يه سني به بعد ديگه شكست ها بايد تموم بشن قاعدتا، اشتباه كردم گويا!
ژوکر هستم، یک لوزِر
پ.ن. بدتر از نابود شدن تابستونم، آبروریزیشه و تحمل طعنه کنایه ها!

No comments: