Monday, June 24, 2013

3320. she is definitely mama nunu's daughter



دختر کوچولوی سابق  (بابا بزرگش خیلی وقته که عقیده داره دخترش ایز اِ لیدی!) دوست نداره بیاد کانادا. دوست داره بمونه همون استرالیا و همونجا بره دانشگاه و تا رشته و دانشگاه فوق لیسانسش رو هم انتخاب کرده. خوشبختانه بر خلاف من دقیقا میدونه که چی میخواد همیشه. تنها شکایتی که از استرالیا داره اینه که مردمش از هیچی خبر ندارن. همه چیز فقط درباره خود استرالیاست. میگه همکلاسیهام حتی نمیدونن که لایه اوزون در اون منطقه سوراخه! خلاصه خیلی شاکی بود از این قضیه.
فسقلی یه پا نویسنده ست برای خودش. یه وبلاگ درست و حسابی داره (نه مثل مال خاله ش چرت و پرت نویسی) و دو سه تا مقاله هم درباره حقوق زنان نوشته. امیدوارم راه خودش رو همینجوری سفت و سخت دنبال کنه. تواناییهاش من رو یاد مامان میندازه که متاسفانه استعدادهاش نابود شد. و علاقه ش به ژورنالیزم هم خیلی برام آشناست... بهش گفتم تو باید به جای هردومون این راه رو ادامه بدی. راهی رو که من دوست داشتم، ولی امکانش نبود اون موقع.

پ.ن. ماما نونو، مامان منه در زبان کودکی این فسقلی که البته از همون موقع نیک نیمش شده برای همه مون :)






No comments: