Thursday, September 13, 2012

3231. از حالا شروع کردی؟!



دیروز سرکلاس داشت یه سری case رو بررسی میکرد که رفتار پرستار در این شرایط با مریض چطوری باشه خوبه، چطوری باشه بده و چه چیزایی رو باید بهش توجه کرد (تو مایه های همون customer service توی هواپیما)
بعد وقتی درباره یکی دوتاشون حرف میزد من اشک تو چشمام جمع شد!!! خودم تعجب کرده بودم. من و این همه حساسیت و لطافت ؟!!!

پ.ن. پیرزنی که استاد دانشگاه بوده و حالا در مراحل اولیه آلزایمره. مسواکش رو میگیره دستش و نمیدونه باهاش باید چکار کنه و بدتر از همه اینکه خودش میفهمه که یادش نمیاد. خیلی ترسناکه... بعد هی میگن از مغزتون استفاده کنید تا آلزایمر نگیرید!
پ.ن.2. تازه دارم میفهمم که کدوم کلاسمون درباره چیه. سه تا درس پرستاری داریم: یکیش معاینه و شرح حاله، یکیش رفتار عمومی و برخورد با مریض ه تقریبا، یکیش هم گویا ریپورت نوشتنه و communication ه که نگرانش هستم. سه تا درس دیگه هم تغذیه و مبانی روانشناسی و آناتومی فیزیولوژی هستن.
پ.ن.3. دیروز استاد یه حرف خوبی زد: اگر میبینید یه ویژگی ای رو باید یه پرستار خوب داشته باشه که احساس میکنید جزو شخصیت شما نیست، باید سعی کنید با تمرین بتونید اصلاحش کنید "برای شغلتون و محیز کارتون". لازم نیست در زندگی شخصیتون هم لزوما تغییر کنید (اگر براتون مشکل خاصی ایجاد نمیکنه بود و نبود این ویژگی). لازم نیست هی به خودتون فشار بیارید که کلا باید عوض بشید.
پ.ن.4. ایران هرکی میومد سرکلاسا (البته بیشتر مدرسه) اصرار داشت که : "شما بدترین کلاسی هستید که تا حالا داشتم"!
اینجا انگار برعکسه. هی تعریف میکنن که چه کلاس خوبی، چقدر خوب بحث میکنید، چقدر فعالید،... کلاس زیست شناسی هم که میرفتم معلمم همینجوری بود. فکر کنم کلا مدلشون همینه. ایران که ما جدی نمیگرفتیم البته، میدونستیم عادتشونه سرکوفت بزنن، ولی اینجا آدم ذوق میکنه با تعریفاشون! همینه که اینا میشن جهان اول، ما میشیم آوارگان خانه به دوش



No comments: