Friday, December 28, 2012

3242.


حوصله ندارم برم استخر. معده م درد میکنه. انرژی هم ندارم.
دیروز هم نرفتم، فردا هم وقت نمیشه که برم احتمالا.
عذاب وجدان این هم به اعصاب خوردیهام اضافه شد.
هی به خودم میگم حالا سه روز نری چی میشه مثلا؟ رکورد المپیکت رو میزنن؟
اگه نرم هیچ کار مفید دیگه ای هم نخواهم کرد (نیست که تمام زندگیم درحال انجام کار مفید هستم، اینه که عادت ندارم عاطل و باطل باشم!) میخوام همینجوری مچاله بشم توی تختم فیلم ببینم اصلا.
حموم هم باشه همون فردا که خواستم برم بیرون.
انقدر از دست خودم عصبانیم که اگه میشد میرفتم خودم رو غرق میکردم. تو این استخر فسقلی این کار رو هم نمیشه کرد.
از این قرصهای خواب ملاتونین داریم. فکر نکنم به اندازه دیازپام مفید باشه، ولی از هیچی که بهتره لابد.
عجب روز بیخودی بود امروز واقعا! بیخودتر از بقیه زندگیم حتی

فردا باید خوش اخلاق باشم. بچه ها از مونترال اومدن، بعد از یک سال دارم میبینمشون. باید فردا خوب باشم.






No comments: