Sunday, December 16, 2012

3320. The End



فکر کردم اقلا روز آخر صحبت میکنیم و خداحافظی میکنیم! با چت آخه؟!
اووووپس! قرار شد انتظاراتی درکار نباشه.
گویا استانداردهای من به این دنیا نمیخوره کلا. حماقت رو از حد گذروندم دیگه...
مهم نیست. اقلا از این دوماه چندتا خاطره خوب باقی موند. همین کافیه دیگه لابد.
خوش گذشت، مرسی
بک توو رئالیتی...
خوب، از این زندگی و دنیای مزخرف چه خبر؟

پ.ن. یک ساعت بعد صدای زنگ وایبر اندکی ماجرا رو قابل تحمل میکنه

پ.ن.2. آنقدر بی تاب رفتنت هستم که بیدار بمانم
حتی اگر پیامی در کار نباشد که منتظر جواب آخرینش بمانی...




No comments: