Saturday, April 17, 2010

159. بالاخره





اینم از امتحان آیلتس
اون موقع که کلاس می رفتم که درس نمی خوندم
بعدشم که کلاس یک ماه پیش تموم شد و من رفتم سفر
بعدم که دیگه دیر بود برای درس خوندن و کلا گذاشتم به هوای دفعه دیگه
راستش صبح وسوسه شده بودم که نرم و بگیرم بخوابم (چقدر هم که من این کاره هستم!)
ولی احساس می کنم به طرز عجیبی امتحان اصلا بد نبود! اصلا هم وقت کم نیاوردم
رایتینگ رو هم چندان زیادی ننوشتم
خلاصه که قضیه مشکوکه به نظرم
حالا دو هفته دیگه که جوابش اومد معلوم میشه که چه دسته گلی به آب دادم


مرد چهل و چند ساله اومده بود آکادمیک امتحان بده. ملت چه خوشحال و امیدوارن!
و البته سالن پر بود از این دختر بچه قرطیهای اماراتی شنگول. یکی نیست به اینا بگه آخه تو آیلتس می خوای بزنی توی سرت؟!!!
برو زندگیت رو بکن بچه جان...

فکرش رو بکن بعد از عمری زبان خوندن نمره م از تو کمتر بشه، چه آبروریزی ای... خوبه که یادت نیست امتحان دارم.


حالا چون امتحانم رو نسبتا بد ندادم(البته به خیال خودم، خدا می دونه چقدر غلط دیکته ای داشته باشم!) تصمیم گرفتم جشن بگیرم، این شد که غذا خوردم.




No comments: