Thursday, May 13, 2010

198.











همه آرامشم بودی
می دونم که برات سخت بوده
متاسفم



نمی خواستم بهت چنگ بزنم
می خواستم کنارت بایستم
حالا گیرم که گاهی هم به طرفت خم بشم
گیرم که گاهی هم بهت تکیه بدم
چی میشد مگه؟
تو که محکم بودی، سنگینی من برات چیزی نبود


این "گاهی" ها زیاد شد شاید
"خواستن" م به "توانستن" نرسید
خسته ت کرد
متاسفم





پ.ن. باز شب شد و این بچه دوسال و نیمه ته دلش خالی شده
باز شب شد و کشمکش های من با خدا سر تو شروع شد
خدایا! حالش رو ببر









No comments: