Tuesday, May 18, 2010

213. غورباقه را قورت می دهم، قربتا الی الله








فردا تعطیلم.
دلم می خواد برم دریا، برم استخر، برم سینما، برم یوگا...
باید برم دفتر بیمه دنبال کار تصادف، برم بانک ببینم جریان دسته چکهای جدید چیه، برم موهام رو کوتاه کنم، چند روز پیش هم باز باد و خاک بود و باید جارو کنم...

واضح و مبرهن است که باید ها به خواستن ها خواهد چربید. یعنی امیدوارم که بچربه وگرنه نگرانی کار نکرده همینجوری گوشه مغزم چراغ خواهد زد.
اگه یه کم به موقع بجنبم ممکنه بتونم بعد از انجام کارهام یه سر برم سینما مثلا. خییییلیییی وقته نرفتم. از بس اینجا سینما رفتن آسونه دلم می خواد استفاده کنم وگرنه همچین خبری هم نیست.





*اگر اینجا بودی اینهمه آپشن وجود نداشت. همین امشب از سر کار میومدم اونجا. فردا هم می رفتم دریا فوقش. عذاب وجدان کارهای نکرده رو هم با لذت به جون می خریدم.
شانس آوردی که نیستی






No comments: