Monday, May 17, 2010

211. من و گلدونهای خونه، دیدنت عادتمونه











گلدونهای آدمها هم مثل خودشون می شن انگار
تا وقتی که پیش اون بودن، فوقش هفته ای یه بار یه نگاهی بهشون مینداخت و آبشون می داد
دود سیگار هم که بود
همیشه هم سالم و سبز بودن
(مثل من)

حالا که پیش من هستن هر روز قربون صدقه شون میرم و نازونوازش و چک کردن خاک و نور و آبشون
رشد نمی کنن، هنوز زردن و بعد از نزدیک به یک سال هیچ پیشرفتی نداشتن! مثل خودم

گلدوناش هم مثل خودش محبت و توجه (بیش از حد احتمالا) دوست ندارن، خسته و دلزده شدن
شایدم مثل من افسرده و زرد


فقط انرژیش که توی خونه جریان داشت برای زنده نگه داشتن همه چی کافی بود، هیچ کار خاصی لازم نبود بکنه
زندگی در این خونه جریان نداره






No comments: