Tuesday, February 15, 2011

871. رنگ رخساره خبر میدهد از سر درون



قیافه ش دیروز تو کنفرانس خبری دیدنی بود. از اون پوزخندهای احمقانه عاقل اندر سفیهش خبری نبود. ریختش شده بود مثل صبح روز انتخصابات، عُنق و درهم. کاردش میزدی خونش درنمیومد. شده بود مثل این پدر مادرها که هی به بچه شیطونشون چشم غره میرن که "بزار مهمونا برن، خدمتت میرسم". عکسش رو پیدا نمیکنم متاسفانه هرچی میگردم. یکی هم یه لیوان آب نداد دستش که بریزه اونجا که میسوزه...
این گل آقا هم که نامردی نکرده کل کابینه روبا متعلقات برداشته با خودش آورده، حالا خوش اومدین ولی آخه خداییش چه خبره سیصد نفر؟!
تازه جلو مهمونشون آبروداری کردن یعنی که ملت رو ندریدن!

پ.ن. دیروز روز خوبی بود، کلی انرژی مثبت داشت. حالا این نماینده نماها هر زری میخوان بزنن.
پ.ن.2. صبح استندبای بودم توی شرکت. به یارو گفتم من رو نفرست پرواز، خسته م. گفت دو روز OFF بودی که، گفتم نه، دیروز تظاهرات بودم. هاج و واج نگام کرد!


No comments: