Friday, July 20, 2012

3183. قرار بود دوباره دور هم جمع بشیم



 دولت فخیمه کانادا زحمت کشیدند تصمیم گرفتند که کلیه پرونده های مهاجرت مربوط به قبل از سال 2008 رو کنسل کنند. دلیلشون هم اینه که شرایطمون عوض شده، باید با شرایط جدید اقدام کنید. یعنی همه چی دوباره از اول. واضح و مبرهن است که طولانی شدن زمان رسیدگی به درخواستها بوده که باعث شده  شرایط و مشاغل موردنیاز جامعه کلی تغییر کرده باشه (این جمله غلطه میدونم، ولی نمیدونم درستش چه جوریه، اعصاب هم ندارم باهاش سر و کله بزنم). طبعا اصلا هم اهمیتی نداره که این همه سال مردم رو خوابوندند توی آب نمک و حالا هم زدند زیر همه چیز. یاد این بچه هایی می افتم که یه ترم درس نخوندن و همه چی تلنبار شده روی هم، بعد شب امتحان که میبینن چقدر درسها زیاده، کلا میزنن زیر همه چی و میگن اصلا به جهنم، میذارمش برای ترم دیگه... خوب خیر سرتون نیرو استخدام میکردین اون پرونده های کوفتی رو بررسی میکردین. فکر کنم همه شون رو ریختن تو اقیانوس اصن!

حالا غرض از مزاحمت اینکه خواهر گرامی و خانواده دارن تشریف میبرن استرالیا. به همین سادگی به همین خوشمزگی بنده باز هم با سر رفتم توی دیوار! تمام نقشه هام نقش بر آب شد. الان باز دوتامون هستیم، یکیمون نیست. تازه ما دوتا هم چندماهه که تقریبا همدیگه رو نمیبینیم و فرصتی هم پیش نمیاد حرف بزنیم!
قطعا خوشحالم که از اون خاورمیانه خراب شده دارن میرن به یک جهان اول آباد، ولی خوب برای خودِ خرم ناراحتم دیگه. و برای مامان نیز هم. گناه داره اینجوری ولش کردیم...
آخه تو رو خدا استرالیا هم شد جا؟! زمستون تابستونش که برعکس همه جاست، خودش هم که تک و تنها افتاده وسط آب، به هیچ جا وصل نیست (سطح استدلال!). شاید من هم درسم تموم شد پاشدم رفتم همونجا اصن. احتمالا زودتر از کانادا میتونم پاسپورتش رو بگیرم (هرچند پاسپورتی رو که چهل سالگی بگیریش، به درد رفتن به اون دنیا میخوره فقط!). اصن آدم نباید یه جا بمونه، تنوع خوبه. تا اون موقع لابد با یکی هم آشنا شدم اینجا، بعد میذارمش و میرم ببینم چه مزه ای داره. این قسمتش از همه هیجان انگیزتره (چقدرم که من اینکاره هستم!)

پ.ن. چقدر بهت گفتم پاشو بیا دوبی اقلا خداحافظی کنیم، هی گفتی ما که داریم میام همونجا دیگه... بفرما، خوبت شد؟ اصن پاشو برو وسط همون سوسمار و مارمولک و کانگرو ها...
پ.ن.2. این بچه ها بزرگ شدن و من اصلا ندیدمشون! خداییش اینم شد زندگی؟!


2 comments:

شادي said...

به خدا استراليا هم خيلي بد نيستا ؛) تو هم پاشو بيا اينجا چرا اصلا بايد نزديك بي تاباشي بيا بغل خودم قول مي دم بهت خوش بگذره :*

Joker said...

ey janam
motmaenam ke pish to khosh migzare azizam ;)
Bita ham tanhaei gonah dare inja akhe (hala na ke man hamash movazenesh hastam!)
yevaght ham didi omadam ha, man ke dige dastam rah oftade baraye mohajerat;)