Sunday, October 07, 2012

3252. فقط خواستم یه چیزی گفته باشم



باید اعتراف کنم که هوا سرد شده. نه اینکه اعتراضی داشته باشم ها، ولی پاییزش خیلی قشنگه، واقعا حیفه که انقدر کوتاه باشه. خوبه که هفته گذشته رفتم عکاسیهام رو کردم و حالشو بردم اقلا. یه سری لباسها به کار آدم نمیان اینجا. تا هفته پیش کتم رو میگرفتم دستم از بس که به نظرم هوا خوب بود، از فردا رسما باید لباس گرم بپوشیم. اون فاصله ای که تهران داشتیم رو اینجا نداره زیاد، یا اینکه من گرمایی شدم و اون رو احساس نکردم.
بگذریم ... قصد غر زدن ندارم، خیلی هم خوبه همینجوری. فردا مهتاب دعوت کرده برای THANKS GIVING و حوصله ندارم برم، تازه میگفت از امشب بیا. حالا نه اینکه خیلی توپ درس خوندم این دو روز یا مثلا فردا قراره شق القمر بکنم، ولی خوب تنبلیم هم میشه که برم. ولی باید برم، اولا که زشته بپیچونم، قول دادم. دوما که خوش میگذره خوب. سوما که باید خودم رو هل بدم برای سوشلایز کردن، وگرنه بیشتر از اینی که هستم آنتی سوشال و نچسب میشم. ضمن اینکه میدونم یه بخشی از تنبلیم بخاطر سرماست که باید برم بیرون تا عادت کنم. به هر حال کمتر ازیک ماه دیگه باید توی هوای صفر درجه هفت صبح برم بیرون، منطقی که نگاه بکنم فردا خیلی هم شرایط بد نیست واقعا.

یه قهوه خریدم، به هوای اینکه همونیه که توی دانشگاه میخورم. گند زدم کاملا. اصن این مال دستگاه های قهوه سازه! همین امشب که میخوام درس بخونم هی چشام میره...

چقدر لوس شدم! دلم از جای دیگه پُره لابد. ولی کجا؟!

No comments: