Sunday, October 14, 2012

3255. آخرین روز تعطیلات- درسهایی که تلنبار موند


همیشه فکر میکردم خیلی آدم توجه طلبی نیستم. یا شاید زیاد بهش فکر نکرده بودم درواقع. الان تازگی به این نتیجه رسیدم که انگار هستم تا حدی، تا حد زیادی حتی. اینکه یکی یه مدت بهم توجه بکنه بعد دیگه اون توجه قبل رو نداشته باشه خیلی ناراحتم میکنه انگار! بعد مثلا با یه حرف ساده یا توجه کوچیک دوباره خوشحال میشم همه چی یادم میره اصن!
افتضاح بود این کشف. خیلی خیلی بده. اینکه فکر کنی یه آدمی یه جوریه  بعد بفهمی که اشتباه میکردی، حس بدیه. اینکه که در مورد خودت به همچین کشفی برسی خیلی حس بدتریه! ترسناکه. انگار که بری جلوی آینه ببینی یکی دیگه داره از اون تو بهت نگاه میکنه...
حالا که فهمیدم باید روش کار کنم. زشته تو این سن آدم اینجوری باشه، خیلی بچگانه ست. اون موقع که جوون بودم از این لوس بازیا نداشتم واقعا! شایدم نمیدونستم. اه... قاطی کردم کلا. انگار اصن هیچی درباره خودم نمیدونم! این دیوونه کیه دیگه!

پ.ن. من یک عدد عقده ای دچار کمبود محبت نیستم ها ضمنا! نمیدونم چرا اینجوری شده...




No comments: