Friday, November 05, 2010

674. یک عذاب وجدان کمتر





بالاخره طلسم شکست و من این گاز لعنتی رو تمییز کردم. سالی 4 دفعه ممکنه روی این گاز غذا درست کنم، نمیدونم چرا انقدر ناجور کثیف شده بود. فویل گذاشتم روش و درش رو هم بستم.
اصلا من از همه کارهای مربوط به آشپزخونه بدم میاد. غذا پختن و غذا خوردن و گاز تمییز کردن و... ظرف شستن قابل تحمله باز.
شترگاو پلنگی هستم که آخرش نه مرد کار بیرون شدم و نه کدبانوی خانه! در این دوره زمونه ای که دخترها هردوی اینها هستن من باز هم طبق معمول وصله ناجورم... 7-8 ماهی سعی کردم ادای کدبانوها رو دربیارم که سخت بود یه کم و چندان موفق هم نبودم و یه ملغمه مسخره ای بود الان که فکرش رو میکنم، هرچند که به روم نیاورد.


انقدر تمییز شده که آدم هوس میکنه روش بادمجون سرخ کنه!



No comments: