Thursday, November 18, 2010

702. کارهای هرگز نکرده











دوستش میداشتم. میخواستم با خودم ببرمش و هدیه ای باشه برای مناسبتی خاص. که نشد و پُست شد.
در خوش بینانه ترین حالت الان تهِ کُمدشه.
من بافتنی دوست دارم، یه آرامش خوبی به آدم میده. این یکی که هم اولین تجربه بود و هم موردش خاص بود . خیلی حسش رو دوست داشتم. خودم بیشتر از همه سورپرایز شدم از این استعدادی که به خرج دادم!
چقدر توی اینترنت گشتم تا یاد گرفتم چه جوری شروع کنم و چه جوری تمومش کنم. جاش خالی بود که کلی بهم بخنده که برای بافتنی هم توی اینترنت سرچ کردم.
انقدربا لذت و ذوق و شوق بافتمش که مطمئن بودم فقط بهش دست بزنه حسش میکنه.

دوستش میدارم


No comments: