Monday, April 11, 2011

930.




مهمونام فردا دارن میرن. راستش من خیلی آدم مهمون نوازی نیستم ولی ناراحتم که دارن میرن. خوب بود این مدت که بودن، هرچند که همش سرِکار بودن و این دو روز هم که مریض بودم قرنطینه کرده بودم خودم رو(تازه همین دو روز کلی هم غصه خوردم تنهایی)، ولی بازم همون وقتایی که باهم بودیم خوش گذشت. شاید چون خودشون میدونن همه چی رو و این ور اون ور میرن و کاری به من ندارن، چون من همش نگران اینم که وقتی کسی میاد پیشم به اندازه کافی بهش خوش نمیگذره و عذاب وجدان دارم دائم که کجا ببرمش و چکار کنم. ولی اینا وقتی میان تازه من رو میبرن این ور اون ور که به من خوش بگذره!





No comments: