Tuesday, April 26, 2011

944.

مامان هم رفت. بازم ژوکر موند و حوضش، مردابش.
بازم خوبه این یکی دو روز آخر جن ها ولم کردن یه کم خوش اخلاق شدم، اقلا کمتر وجدان درد بگیرم.

باز من موندم و فکر و ذکر کارهای کانادا و برنامه های مزخرف شرکت و خلاصه روزمرگی همیشگی.

No comments: