Thursday, April 21, 2011

940.



میگم بلیتهای کنسرت روخوب فروختم، 50 درهم کمتر از قیمت خرید. میگه بازاریابیت خوب نیستا، موقع شروع برنامه بود باید گرونتر میفروختی. فکر کردم: اگه بازاریابیم خوب بود که تاحالا خودم رو به یکی انداخته بودم (شکسته نفسی میکنم البته، "یکی" خیلی هم دلش بخواد، لابد). همینم که اصن پاشدم رفتم تا اونجا واسه فروختنشون کلی از خودم استعداد به خرج دادم!

به لطف حضور همیشه درصحنه چینی ها، بلیت ها رو زود رد کردم رفت. مُردم بسکه دور زدم دنبال جای پارک.با چشمهای بادومی گرد شده بهِم گفتن، واقعا نمیخوای بری خودت؟ جدی یه لحظه هوس کردم برم ... شاید اگه یکی بود که میشناختم میرفتم خودم، ولی اینا رو فقط بخاطر دخترک داشتم میرفتم ببینم.
توفیق اجباری شد که برم این ساختمون تجارت جهانیشون رو هم ببینم. عجب جای خفنیه. وسط ساختمونهای خوشگل گندددده... اینم از تجربه جدید امروز!

پ.ن. بلیت کنسرت با بلیت رفت و برگشت هواپیما یه قیمته! مملکته دارن؟!


No comments: