Monday, January 09, 2012

2096.

مجددا احساس سرماخوردگی بر من مستولی گشت که البته من خودم رو زدم به اون راه و یه قرص خوردم و گفتم : انشالله که گربه ست...
راستش دیروز چون خیلی آفتاب شدید و غلط اندازی بود من سی ثانیه بدون پالتو رفتم بیرون تا بشینم توی ماشین و خوب البته هوا -4 درجه بود و من ساده دل گول آفتاب رو خورده بودم! ولی خوب چون آدم از سرما، سرما نمیخوره و این مهم نیازمند وجود ویروس مورد نظر می باشد (بعله، چی فکر کردین؟ آدم وقتی با یک خانوم دکتر زندگی میکنه باید علمی و منطقی فکر کنه. البته این باعث نمیشه که من دست از "گرمی" و "سردی" کردن بردارم!) خوب میگفتم... چون ویروسی درکار نبود من زیر بار سرماخوردگی نمیرم.
دارم فکر میکنم یه سوپی درست کنم. ببینم به مرحله عمل میرسه یا نه...

پ.ن. مانی هفته پیش سرماخورده بود و طفلکی همه کلی بهش غر زدن. گفتم اگه تو هم مثل من یه ماه درمیون سرمامیخوردی، تا حالا دیگه عادت کرده بودن. والله به خدا. انگار دکترها حق ندارن مریض بشن!

پ.ن.2. یعنی چی که کنار سوپر مارکت زنجیره ای ایستگاه اتوبوس نداره؟! کجا واجب تر از اینجاست مثلا؟ نیست که خیلی هم هوای معتدلی داره کشورشون!!! (البته من همچنان اینجا رو دوست دارم)

پ.ن.3. بطور جدی نیت کرده بودم که برم خرید، حیف که تنبلی دست و پای ما رو بسته!




No comments: