Monday, January 30, 2012

3019.



یادتونه چند ماه پیش گفتم قراره یه اتفاقایی بیفته احتمالا و ممکنه کانادا رفتنم تا تابستون عقب بیفته؟ قرار بود برم گرجستان، بشم cabin crew manager و instructor ایرلاینی که تازه میخواستن بزنن: fly Georgia (قرار بود اسمش این باشه یعنی). هیچ ربطی به ایر عربیا (لعنته الله علیه) نداشت و اصلا قضیه کاملا هم محرمانه بود. یه سری امریکایی ایرانی داشتن اون رو تاسیس میکردن و یه سری از رییس روسای ایرانی ایرعربیا رو دعوت کرده بودن و اونا هم داشتن دنبال گزینه های مناسب میگشتن برای پستهای اصلی. طبعا شیرین مهمترین گزینه بود و من هم که داشتم استعفا میدادم دیگه، تصمیم گرفته م که برم اونجا (خیلی هم ازم استقبال شد تازه). تیمشون رو دوست داشتم، آدم حسابیهایی بودن که مطمئن بودم کار کردن باهاشون خیلی تجربه خوبی میتونست باشه و خوب برای رزومه م هم خیلی خوب بود دیگه، حتی در حد همون 10 ماه. تغییر خوبی هم بود دیگه، گرجستان جای قشنگیه. بعد تازه دوتا پست بهم پیشنهاد شده بود (اصن یه وعضی!). دستمزدهای پیشنهادی ما خیلی باب طبعشون نبود وکارهای اولیه شون هم یه کم طول کشید و شیرین هم مشکلاتی براش پیش اومد و خلاصه نشد که بشه. ولی یه یک ماهی خوش خوشانم بودکلا. manula مهماندارا رو هم درست کرده بودیم تا یه حدی حتی...

همین دیگه، خواستم بگم من رو اینجوری نبینید، داشتم واسه خودم منیجر میشدم. حیف که نشد. باید یه خبری بگیرم ببینم به نتیجه رسید یا نه.

پ.ن. طبعا اولین مخالفت ها به دلیل نزدیکی آذربایجان و گرجستان بود، ولی خداییش شاید این اولین بار بود که اصلا به اون قضیه فکر نمیکردم.


No comments: