Monday, March 01, 2010

86. روز مرگی (به سکون "ر")





به شدت دچار روز مرگی شدم.
هر لحظه دارم حساب کتاب می کنم که کدوم شیفتم رو عوض کنم که به چه کاری برسم و برای ماه دیگه چه روزی رو چه جوری درخواست بدم.
انقدر سرم با بیهودگیهای روزانه شلوغه که نمی تونم به 6 ماه دیگه فکر کنم.
و زمانه که من دارم از دست می دم.


و نگرانی و دلشوره ای که تا جمعه من رو می کشه حتما.
اینم یه حکمتی داره لابد...

No comments: