Monday, July 05, 2010

363. خاک بر سرت که با اون سوگندت دهن من رو سرویس کردی امروز





بی شعوراااا
عوضیاااا
لعنتیاااا



به طرز مرگباری عصبانیم
نه مرخصی میدن برم تهران برم دکتر نه اینجا این کلینیک بی خاصیت شرکت بهم نامه میده از این بیمه آشغالشون استفاده کنم

جهان سوم جاییه که همه چی خر تو خره، به دکترش که میرسه پروفشنال میشه!
به تو چه مربوطه که من چه دکتری میخوام برم و چرا، نامه رو بنویس لعنتی ی ی ی ی...


متنفرم از حساب پس دادن، متنفرم از توضیح بدیهیات دادن، به من نگو که این کار توِ و تو میدونی چه جوری باید انجام بشه.
این بدن لعنتیه منه، متاسفانه. من تصمیم میگیرم که باید چکارش کنم. اصلا من دلم میخواد ماهی یه بار آزمایش خون بدم، به تو هم مربوط نیست. حتما باید بهت بگم میخوام برم دکتر ایرانی، چون به اون اعتماد دارم؟ میخوای همین رو بشنوی؟
اصلا اگه من دیگه پام رو گذاشتم اونجا.


خدایا !
درخواستهای مثبت رو که همه "ریپورت از اسپم" میکنی میره، اقلا یه دو پُرس سرطان مغز بفرست من راحت بشم
آخرش که همه قراره پیاده بشن، یه زحمتی بکش ما رو همین وسط پیاده کن بی زحمت، ما یه کم بد ماشینیم.
یا نکنه زحمت این یکی رو هم باید خودم بکشم طبق معمول؟
یعنی انقدر از دستت شاکیَم که شانس بیاری نیام اون دنیا...






پ.ن. این پُست بعد از یک خوابِ (هرچند افتضاح) 6 ساعته نوشته شده و تازه کلی تلطیف شده. صبح که درب و داغون و خسته و عصبانی برگشتم در حال انفجار داشتم مینوشتمش که خوشبختانه خوابم برد




No comments: