Sunday, July 18, 2010

417. تف تووو روووت که میگی جمعیت کمه









شما یادتون نمیاد
ما سه نفری (تا 4 نفر هم پیش اومد) روی یه نیمکت می نشستیم
همیشه هم دعوا بود کی سر میز بشینه!


بعد هی میگن چرا انقدری موندی! جا بود که رشد کنیم آخه؟!




پ.ن. دوم دبستان مدرسه م توی میدون کاج سعادت آباد بود کنار اون مسجد خفنه (این مال زمان شاه وِزوِزَک ه و طبعا سعادت آباد، آبادی ای بیش نبود اون موقع). خلاصه که مدرسه ای بود بسیار کوچیک و الان که فکرش رو می کنم با کلاسهایی با وضعیت رقت بارو گاهی تاریک (با شیفت یه هفته صبح یه هفته بعد از ظهر!) در کنار مسجدی که دائما کش میومد و بزرگتر میشد و غیر از دستشویی رفتن و گهگاهی هم مجلس ختمی شاید، کاربرد دیگه ای نداشت.



No comments: