Wednesday, July 28, 2010

459. بغل لازم شده م






امشب لوس شدم باز...
از اون وقتا که خودم رو بزور بچپونم زیر بازوت
بعد تو با خنده بگی: داری خودت رو لوس می کنی؟
بعد منم بگم : آره

بعد بغلم کنی وچند دقیقه بعدشم قهقه بخندی که: پس چرا اشکات داره میاد پایین؟!...
بعد اون بغض لعنتی بترکه
مثل الان
خوبه که نیستی که ببینی
ضایع شدن هم حدی داره



پ.ن. نمیشد همون دوماه پیش قبولم می کردن که اونقدر جلوی تو آبروم نمی رفت؟!
زیاد مطمئن نیستم که شغلها آدمها رو عوض می کنن یا نه. ولی امیدوارم من یکی آدم بشم، یعنی سنگ بشم درواقع. درست بشم. یه چیزی غیر از این بچه دوسال و نیمه





No comments: