Sunday, December 26, 2010

793. همه چی داغونه




پرواز امشب به دلیل هوای نامناسب مقصد ( ِ خراب شده) کنسل شد، افتاد برای فردا صبح. فردا میخواستیم با چندتا از همکارای ایرانیمون بریم باربکیو که مثلا وسط هفته ست و خلوته و همه نسبتا فردا برنامه شون جور بود. اصلا پیشنهاد من بود که بریم بیرون تا هوا خوبه. بعد الان من نمیتونم برم دیگه. بعد الان من عصبانیم اساسی. یه بار هم که من خواستم آنتی سوشال نباشم، نشد.

خیر سرم صبح خواستم 4-5 ساعت بخوابم بعد از پرواز. چهاربار رفتم دستشویی، سه بار آب خوردم، سه بار شربت سرفه. چهاربار موبایل رو چک کردم ببینم پروازم رو عوض کرده یا نه! تمام مدت باقی مانده هم یک عالمه فکر بیربط توی مغزم رژه میرفت! تازه اینا بعد از خوردن 3 تا قرص بود که مثلا خوب بخوابم. نمیدونم قرصها باهم نساختن یا با من.
تقصیر منه که صبح نایستادم همونجا پیله کنم تا پروازم رو عوض کنه. رمز پیشرفت و موفقیت در این دوره زمونه در همه موارد "پاچه پاره بازی" ست. من احمق هی نجابت میکنم و هی رعایت حال این و اون رو، نتیجه ش هم میشه این. هی من زنگ میزنم هی میگه نگران نباش من باهات تماس میگیرم. وقتی یکی میگه بزارش به عهده من، باید فاتحه ش رو بخونی.

مردم توی تهران اکسیژن ندارن که نفس بکشن، توی اروپا زندگیشون از برف فلج شده و مسافرها توی فرودگاه گیر افتادن، توی افریقا آب تمیز ندارن بخورن... اون وقت من اینجا ناراحتم که چرا نمیتونم برم پیک نیک! عجب بی چشم و رویی هستم واقعا


پ.ن. دوست دارم برم خوب. غیر از همین اتفاقات الکی کوچیک چیز دیگه ای نیست که بهش دلخوش کنم.



No comments: