Sunday, June 12, 2011

1021.Ralph Lauren and Me




بعد از کلی چرخ زدن دور خودم و جستجو فروشگاه "رالف لورن" رو پیدا کردم (باید اعتراف کنم که یکی از بد قلق ترین اسمهای ممکنه؛ 10 ثانیه باید تمرکز کنم تا بتونم اسمش رو بگم!). بعد همینجوری که به در ورودی خفنش و ویترینش نگاه میکردم اعتماد به نفس شایان ذکرم نمیذاشت برم تو (احساس جولیا رابرتز رو داشتم در pretty woman نسبتا). هی پا پا میکردم و سعی میکردم موقعیت رو بسنجم که یه دفعه یه پسر بچه هندی پا برهنه با سرعت دوید توی مغازه. اینجوری بود که من هم اعتماد به نفس پیدا کردم و رفتم تو.
خداییش جَوِش خیلی بهتر از اونی بود که فکر میکردم. آخه مثلا توی "ماسیمو دوتی" که میری سه بار سرتا پات رو برانداز میکنن تا جوابت رو بدن، مثل بوتیکهای تهران که اگه سانتیمانتال نباشی جواب سلامت رو هم به زور میدن.

وفروشنده های زارا همچنان در صدر جدول رده بندی جذابیت قرار دارن، اصلا از رالف لورن انتظارش رو نداشتم...

پ.ن. ریشل ِ فرندز هم توی رالف لورن کار میکرد فکر کنم، خوش به حالش چه تخفیفی داشت.
پ.ن.2. امروز بالاخره رفتم این پاساژی که همیشه ازش اجتناب میکردم از بس به نظرم بد مسیر بود. به دردم هم نمیخوره البته، یه مارکهایی داره که اسمشون روهم نمیتونستم بخونم!


No comments: