Saturday, June 18, 2011

1026.




خیالم تخت بود
سر که بر تخت سینه ات میگذاشتم

دنیا و تیرگیهایش حقیر میشد
در برابر هُرم نفسهای منظم ت

عطر موهایت که یادآوریم میکرد:
فردا روز دیگریست

و نبودن همه اینها یعنی
سنگینی تحمل ناپذیرِ هستی


پ.ن. بودن ها قرار نیست چیزی را عوض کنند. همین قدر که تحمل سنگینی لحظه ها را اندکی آسانتر کنند هم غنیمتی ست.
پ.ن.2. کاش که بخوابم امشب. مغزم، تنم، روحم درد میکند...
ِ


No comments: