Sunday, June 12, 2011

1022. یک مرفه بی درد ( با کمر درد)




فردا پرواز دوحه دارم. سر تا تهش 5 ساعت هم نمیشه. هرچی فکر کردم دیدم به صرفه نیست. این همه انرژی بذاری و حاضر بشی و بنزین حروم کنی (راستی هنوز بنزین نیست!) بری برای 60-70 درهم! تازه پرواز هم کلا 40 دقیقه ست و همش بدو بدو. کمرم داغون میشه دوباره. چه کاریه اصن، وقتی میشه رفت دریا و استخر و خوش گذرونی که آدم نمیره سرکار...
آفتاب و شنا و آب گرم و موج، خودش یه جورایی فیزیوتراپیه دیگه. یاد ماساژه که میفتم تک تک سلولهام درد میگیره، ولی فکر کنم اقلا یه بار دیگه باید برم. حوصله ندارم با کمر درد برم تهران و اونجا بیفتم توی تخت همش.
اینجوریاست که فردا ریپورت سیک خواهم کرد و به خودم حال خواهم داد. اصلا هم عذاب وجدان ندارم بابت پولهایی که این چند روزه " تَشِ نفت کردم" (استعاره از حروم کردن). دروغ چرا، دارم ولی با پررویی سعی میکنم بهش فکر نکنم!
به قول کلاه قرمزی: حالا اِکشال نداره این دفه...


No comments: