Tuesday, August 16, 2011

1099. زین العابدین بیمار هستم، آی لاو یو پی ام سی



پوره سیب زمینی درست کردم. مزه بچگیهام رو میده. مزه اون خونه زیرزمین نیاوران و اون بچه نکبت بدغذایی که من بودم و مامان طفلکی که وسط اون همه دردسر و جنگ و مریض داری تواون خونه همیشه شلوغ، همیشه یادش بود که یه چیز مخصوص برای این جوجه ماشینی بد ادا درست کنه که هم مزه ش خوب باشه هم یه خاصیتی داشته باشه که این چهار استخونی جون بگیره...

پ.ن.1. باز آنتی بیوتیک، و این دفعه یه پنسیلین هم زد تنگش! منطقیش اینه که مایعات بخوری و استراحت کنی تا خوب بشی. ولی وقتی مجبوری بری سرکار(بعد از دو هفته تقریبا!)، با یه گوش کیپ و دماغ آبریزان، دیگه جایی برای منطق نمی مونه. دور نیست روزی که یکی از این مریضیهای عجیب غریب در اثر مصرف نامتناهی آنتیبیوتیک در بنده رخ بنماید. خبرش رو بهتون میدم...

پ.ن.2. دیروز عصبانی رفتم دکتر، میگم من مریضم، فردا هم دارم برمیگردم. یه کاری بکن هرچه زودتر خوب بشم (انگار مثلا دندون کرم خورده ست که بکشه خوب بشم!). معلومه که اونم میگه پنسیلین دیگه. میگم پس این همه قرصهای مولتی ویتامین و ویتامین سی به چه درد میخورن که من باز به این سرعت مریض میشم؟ میگه مال استرس ه! فکر کن... همین سرماخوردگی فقط به اعصاب ربط پیدا نکرده بود که اونم درست شد. نخیرم، مال بد خوابیه، خودم میدونم. این دو هفته خوابم افتضاح بود. بعله...


1 comment:

نوشین said...

سلام
واقعل برا نتن جای سواله تو برا چی اینقدر مریض میشی!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟