Tuesday, May 03, 2011

962.




صبح که ساعت 10 به زور و با فحش و فضیحت به دنیا و مافیها داشتم تلاش میکردم ار تخت بیام بیرون، بسکه شب بدی بود دیشب و بد خوابیده بودم، به همه آپشنهای ممکن فکر کردم که یکی رو پیدا کنم یه پولی بگیره بره کارهای ماشین رو انجام بده! چون به نتیجه ای نرسیدم مجبور شدم یه حرکتی بکنم نهایتا.
اینجوری شد که همه کارهایی که میخواستم این چند روزه انجام بدم، امروز انجام دادم: کارهای ماشین، دریا رفتن، خرید، مو رنگ کردن. فرمها رو هم پرینت کردم.
روز مفیدی بود. راضیم ازش...
باز دوباره از فردا، کار و کار و کار... این دو روز آفِ تنبلانه خیلی خوب بود.



No comments: