Saturday, June 09, 2012

3143.


ساعت ١ درنهايت تعجب خانواده و خوشحالي خودم، همچون جنازه اي به تخت پناه آوردم. حتي حسش نبود كامپيوتر رو از استندباي دربيارم و خاموش كنم! يه لئونارد كوهن گذاشتم تو گوشم روي ريپيت، يه چرت سبكي ما را درگرفت و بگذاشت و بگذشت!
الان ساعت ٣ و بنده خسته و كلافه در بستر جان ميكنم...
فيس بوك مادر مرده همچنان در خماري به سر ميبرد.

No comments: