Thursday, September 02, 2010

554.





سه روز off گرفته بودم به قصد رفتن به استانبول اینبار دیگه واقعا جدی. چون تقریبا تنها جای به درد بخوریه که ما پرواز داریم و دردسر ویزا نداره و قشنگه و هوا هم احتمالا باید خوب باشه الان. بعد فهمیدم که تصادفا میخوره به تعطیلات بعد از عید فطر. نهایتا به این نتیجه رسیدم که منطقی نیست. ترکیه اونقدر امن نیست که بخوام تنها برم و ماشالله انگلیسی هم در حد جلبک دریایی بلد نیستن * و خیلی هم در تیغ زدن خارجیها تخصص دارن ! 4.5 پروازهم برای سه روز سفر یه کمی زیاده و جنازه برخواهم گشت.
برای ریزورت رفتن و آفتاب گرفتن و حال کردن توی هتل زبان چندان مشکل خاصی نیست، ولی من میخواستم برم شهر رو ببینم و خوب طبعا ارتباط برقرار کردن مهمه. دلم برای ترکی شنیدن تنگ شده راستش یه کم، ولی هرچی فکر میکنم میبینم که بنده در رابطه با ترکها چندان خوش سابقه نیستم، بهتره همچین ریسک مسخره ای نکنم.
طبق معمول میرم ایران شاید
برای دیدن دوستی که به زودی میره کانادا و بعد از سالها پیداش کردم
برای دیدن خان داداش که مطمئن بشم خوبِ خوب شده
برای دیدن مامان اینا که هیچ وقت وقت نمیشه ببینمشون از بس که هزارجا کار دارم همیشه


دوست نداشتم برم ایران. هربار برگشتن سخت تره و بیشتر خسته میشم از رفت و آمدش
خودم رو توجیه میکنم که هوا خیلی خوب شده و یه نفسی میکشم از این جهنم...


* خیر سرشون کشور توریستی هستن مثلا. چهارکلمه انگلیسی زورشون میاد یاد بگیرن. ما هم یه عمر جون میکنیم زبان کشورهایی رو یاد میگیریم که راهمون نمیدن بریم: امریکا و انگلیس و استرالیا و کانادا ! ترکی یاد گرفته بودم بیشتر به درد میخورد. والله به خدا


پ.ن. آقا گرگه داره زحمت میکشه یه چیزایی یاد میده، ولی دیگه الان وقت نیست که من 10 روزه انقدر یاد بگیرم که سرم کلاه نزارن و یه بلایی هم سرم نیارن (اوووووووه، نوبَرشو آورده حالا انگار...)



No comments: