Monday, September 20, 2010

590.





دیشب باتری خودم قبل از لپ تاپ تموم شد و مثل آدم بدون کامپیوتر رفتم توی تخت!
انقدر خسته و کوفته بودم و خواب قر و قاطی دیدم که با بدن درد بیدار شدم
از صبح هم هی زنگ زدن 60 دفعه که تو رو خدا بیا برو پرواز، هیشکی نیست
منم هی با عذاب وجدان گفتم نمیتونم. واقعا نمیتونستم خودم رو از تخت بکشم بیرون. و امروز یه کار مهم دارم که باید انجام بشه حتما و قول دادم بابتش، تا همین الان هم به تاخیر افتاده کلی بس که هر روز تا عصر سرکار هستم.
خلاصه که روز off ما هم اینجوری شروع شد!
من کی یاد میگیرم که روز تعطیلم تلفنهای شرکت رو جواب ندم؟!
من کی آدم میشم که بدون وجدان درد بگم " نه" ؟!
خیلی خیلی خیلی باید تمرین کنم




No comments: