Monday, October 11, 2010

633. It's so not me





حالا که وقت سفر داره نزدیک میشه کم کم دارم نگران میشم.
همه چی خیلی تجربه جدیدیه! یه جورایی انگار می ترسم. دارم میرم یه جاهایی که زبونشون رو نمی فهمم. به اندازه کافی هم فرصت نکردم درموردشون اطلاعات جمع کنم. هی به خودم میگم خوب همینه دیگه،هرچیزی یه اولین باری داره، نصف مردم دنیا هم تنها سفر میکنن، پیر شدی و هنوز هیچ جا نرفتی، نمیخورنت که، یاد میگیری...
شیرین میگه نمیشه لپ تاپت رو ببری، بعد اونجا همش میخوای بشینی پای اینترنت، هیچ جا نمیری!
فکر کنم هر شب باید بشینم برای روز بعدش سرچ کنم و ببینم چی به چیه.
فردا رو report sick کردم که چمدون ببندم و باقی بلیت و هتلها رو رزرو کنم. امیدوارم تمومشون کنم.



کتاب فرانسه هایی که از ته کمد کشیدم بیرون یک ماهه و چندان فرصت نکردم نگاهشون کنم. به یاد تابستون خوب 85 که با چه جدیتی هر روز 6 صبح بیدار میشدم میرفتم کلاس فرانسه. هر روز 4 ساعت! هرکی نمیدونست فکر میکرد پاییزش قراره برم سر کلاسهای سوربن مثلا... خیلی ی ی ی عالی و لذت بخش و مفید بود اون تابستون. هفته ای سه روز شنا و هفته ای5یا6 روز کلاس فرانسه.



پ.ن. من کِی انقدر اجتماعی و شجاع شدم که برم به دیدن آدمهای جدید (جدید که نه، ولی ندیده)؟ سارا یه بار بهم گفت تو محافظه کار نیستی، خودت فکر می کنی که اینطوری.
همه چی خیلی جدیده. یه هیجان خوبی داره. و یه کم هم نگرانی


پ.ن.2 شانس من هم همین الان هی زرت و زرت فرانسه اعتصاب ه!


No comments: