Tuesday, January 08, 2013

3258. مشکلات عدیده زندگانی (!)


باید برم خرید
از ظهر نیت کردم البته. تلفنهای ایران و بعدشم یه چت که باید انجام میشد هرچه زودتر و بعدم دیدم داره تاریک میشه و اصن ولش کن و سرده و اونقدرا هم واجب نیست و...
نهایتا هی به خودم نهیب زدم که همین امشب انجامش بدم. راهی هم نیست ها، دوکیلومتره رفت و برگشتش. هوا هم خوبه: 2 درجه، بدون باد. باید برم، یه چیزایی لازم دارم واقعا، مثلا شرابی که تموم شده.
واقعیتش اینه که قیافه م شبیه کرگدن شده و برای همین جرات نمیکنم برم بیرون! دیگه زدم به بیخیالی ولی.
پیاده روی خوب است برای سلامتی لابد

پ.ن. حرف زدن گاهی خیلی سخته. حتی اگر پر حرف باشید. سخت بود، ولی تموم شد اقلا.
پ.ن.2 موبایلم هم همین الان مرد! لیست خریدم توش بود...



No comments: