Sunday, January 13, 2013

3270. باز صبح شد ها!


خوشحالم كه نرفتم ايران.
تحمل خداحافظي از ظرفيت من خارجه، مخصوصا كه اين طرف هم كسي منتظرت نباشه.
همون خداحافظي دوماه پیش هم سخت بود حتي، هرچند كه الان بابتش ميگم ...هیچی. هیچی نمیگم اصلا.
پ.ن. يك ساعت و نيمه دارم مذبوحانه تلاش ميكنم بيدار بشم! يه شب بي شراب خوابيدم ها.
پ.ن.2. وقتی که با صدای زنگ مسیج وایبر عرق سرد رو تنت میشینه... تا همین چند وقت پیش دوست داشتنی ترین صدا بود.







No comments: