Saturday, July 16, 2011

1069.




از وقت سرویس ماشین حدود 1800 کیلومتر گذشته بود و اتفاقا این بار چندان هم عذاب وجدانی نداشتم (غیر از اینکه هر چند شب یه بار بابا میومد به خوابم! وسواسی کردن من رو این بابا خان و آرش با این مراقبتهای ویژه شون)
بالاخره صبح که از پرواز برگشتم بردمش سرویس. یارو گفت نکته خاصی هست که چک کنیم؟ گفتم آره، خیلی کثیفه، بگین خوب تمییزش کنن. قیافه ی یارو دیدنی بود... اومدم درستش کنم، گفتم البته فرمونش بالای 120 تا میزنه، ترمزش هم به نظرم خیلی خوب نمیگیره، ولی حتما تاکید کنین که خوب بشورنش...
خداییش انقدر کثیف بود که اگه بابا میدیدش از ارث محرومم میکرد! خودم هم یه کم البته دیگه داشتم خجالت میکشیدم. من روی ماشین کثیف و کفش کثیف حساسیت دارم ولی چه میشه کرد دیگه، از وقتی پمپ بنزینها تعطیل شدن کارواش ها هم که توشون بود جمع شدن. وگرنه من دیگه انقدر هم بی مسوولیت نیستم معمولا.
تمییز بشه باید چندتا عکس هم ازش بگیرم تبلیغ بزنم برای فروش. چقدرم که من خوش سابقه م تو ماشین فروختن.


No comments: