Saturday, August 14, 2010

485. خوابت را میبینم، پس هستم







به خوابم که می آیی
هزار خورشید تابان در شبم می درخشد

هراسی نیست از سردی تو و حسرت من
ملالی نیست از خیسی بالش
تو فقط بیا
دستِ کم به خوابم




پ.ن. وقتی که هیچ دوایی اثر ندارد و یک رویا تسکینی میشود بر دل درد شبانه، گیرم برای چند دقیقه حتی


No comments: