Monday, August 16, 2010

498. حالا تا بعد...






میگه انقدر با خدا لج نکش (همون "لج نکنِ" شما). حتما یه چیز بهتری برات کنار گذاشته. آدم که نمی دونه چی در انتظارشه.
میگم من هم فعلا بابت همین حالگیری هایی که کرده از دستش شاکی هستم. بعدا هروقت اینا رو جبران کرد (که نمی کنه چون شدنی نیست) اون وقت من هم به موقع از خجالتش درمیام.


چی رو میخواد جبران کنه؟ چه چیز بهتری مثلا قراره برام کنار گذاشته باشه؟ نه آدمِ رفته برمیگرده، نه آرامشِ رفته، نه سلامتیِ رفته




گیرم که آب رفته به جوی باز آید
با آبروی رفته چه باید کرد

حمید مصدق


حالا آبِ رفته برگرده، یه فکری به حال آبروی رفته می کنیم



No comments: