Sunday, August 29, 2010

543. شبی که گفتی طلب کن هرچه میخواهی و تنها خواسته ام را نشنیدی






وقتی بعد از یک روز طولانی پر از خبرهای بد میای خونه و درب و داغونی و می بینی که نه بروفن داری نه ژلوفن نه دیازپام نه حتی پانادول اکسترا؛ اون وقته که مجبوری همه انرژی و اعتمادت رو بزاری روی یک پانادول معمولی و امیدوار باشی که تلقین بر درد غلبه خواهد کرد.


شب قدر؟ اون اگه میخواست به دعای من گوش بده که همون پارسال با اون همه پاچه خواری یه ترتیب اثری می داد.
خیلی ممنون، زیاده عرضی نیست
بی زحمت صبح کله سحر بیدارم کن فقط


خدایا! پارسال این موقع یادته؟ منم یادمه


No comments: