Saturday, January 01, 2011

803. سال نو در داکا و مریضی بی پایان





کاپیتان توی فرودگاه یه لیکور سبک گرفت که مثلا رسیدیم هتل "نیو یر" رو جشن بگیریم. توی ماشین که داشت سعی میکرد هماهنگ کنه معلوم شد که هیچ کس مشروب نمیخوره. بهش گفتم ببین عجب گروه خوبی برات دست چین کردن برای پرواز سال نو! هیچ کس مشروب نمیخوره، سیگار هم نمیکشه، هیچ کدوم ریپورت سیک هم نکرده حتی! گفت فکر کنم خواستن تنبیهم کنن...

خداییش جمع کردن همچین گروهی توی شرکت ما اگر نه غیر ممکن ولی خیلی سخت و بعیده. والله من حاضر بودم همراهیش کنم ولی این گلودرد لعنتی اصلا اجازه فعالیتهای اجتماعی نمیده و مجبورم این ته مونده صدا رو هرطور شده حفظ کنم.

اومدم توی اتاق و لب تاپ رو چاق کردم. بعدشم فکر کردم خوابیدم، تو نگو مُردم... وقتی بیدار شدم نه میدونستم چه موقعیه نه میدونستم کجام!
شانس من امشب هیچی فیلم به درد بخور هم ندارهو من رو باش که به ذوق کانالهای اینجا اومدم.

پ.ن. میگم امیدوارم سال پر پولی باشه. میگن بگو اول سلامتی. میگم اون رو که گوش نمیده، اقلا پولش رو بده خودمون خرج سلامتی کنیم...



No comments: