Thursday, January 13, 2011

829. I give up

خدایا
جدی جدی دارم به وجودت ایمان میارم.
این همه بدبختی امکان نداره اتفاقی باشه، حتما مسبب مدبری داره.
مگه قرار نشد من دیگه مریض نشم؟ مگه قرار نشد هرکی سرش به کار خودش باشه و هی به من گیر ندی؟ مگه نمی بینی وقت ندارم؟ تو میای به جای من هفت روز بری سرکار؟ باز دوباره باید یک هفته تلفن هیچ کس رو جواب ندم چون جرات نمیکنم بگم بازم سرما خوردم، اونم تو هوای 15-16 درجه!
این دم و دستگاهت رو یه چکی بکن. یه چیزی یه جایی درست کار نمیکنه.

موبایل لعنتی هم قطعه، نمیشه ریپورت سیک بکنم! عجب بدبختی ای داریم ها. اه

پ.ن. نمیخواستم دیگه انقدر بنویسم. نمیخواستم غر بزنم نمیخواستم حرف بزنم. نمیزاره که...



No comments: