Tuesday, January 18, 2011

836. من و زلزله



همین الان اینجا زلزله اومد. به خدا.
اول دیدم لپ تاپ داره تکون میخوره، فکر کردم پام داره می لرزه. بعدش دیدم لوسترها و آباژور کنار تلویزیون هم دارن تکون میخورن. درست مثل چند سال پیش بود که بندرعباس زلزله اومد و لرزه هاش به اینجا رسید. آخه خونه من تقریبا کنار دریاست. و درست مثل چند سال پیش فقط موبایل رو گرفتم دستم و انقدر فکر کردم که برم زیر میز یا توی چهارچوب در که تکونها تموم شد! والبته همزمان با فکر کردن سریع رفتم توی گوگل سرچ هم کردم. بعله زلزله بود.
تا جاییکه من یادمه همه زلزله ها نصف شب یا صبح خیلی زود بوده که همه خواب بودن. درنتیجه به نظرم شب زنده دارها شانس زنده موندن بیشتری دارن.

پ.ن. سه سال پیش بعد از ظهر این اتفاق افتاد. من تازه بیدار شده بودم و نشسته بودم روی مبل که دیدم همه چی داره تکون میخوره، اولش فکرکردم چون سریع بعد از بیدار شدن نشسته م سرم داره گیج میره!

+


No comments: